نسق شدن

لغت نامه دهخدا

نسق شدن. [ ن َ س َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) برقرار شدن. مقرر شدن. ( ناظم الاطباء ) :
ز فرمان همایون شد در این عید
چراغانی که شبها روز گردید
نسق شد تا کنند از بهر پرتو
به قندیل کواکب روغن از نو.شفیع اثر ( از آنندراج ).|| فتوی داده شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

برقرار شدن ٠ مقرر شدن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم