لغت نامه دهخدا نان کوری. ( حامص مرکب ) کفران. نمک ناشناسی. رجوع به نان کور شود. || لئامت. خست. دنائت.
فرهنگ فارسی ۱ - کفران نعمت حق ناشناسی ۲ - خست لئامت امساک : درخشکدستی و نان کوری و عیال آزاری جفت دومش همان خود او بود.