ناخن رساندن

لغت نامه دهخدا

ناخن رساندن. [ خ ُ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) ناخن زدن. ناخن خلانیدن. خراشیدن :
حسن بر ساز محبت چو رساند ناخن
ناله ساز است ، چه از نقره چه از آهن تار.درویش واله هروی ( از آنندراج ).خونابه دل آتش یاقوت گداز است
مگذار به این آبله ناخن برسانیم.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ناخن زدن خراشیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم