دانشنامه اسلامی
حضرت شُعَیب علیه السلام پیامبری است که بر مدین و اصحاب الایکه مبعوث شد و ظاهراً این نام، عربی است و نام سریانی او «یثرون» بوده است.در نسب آن حضرت اختلاف است: بعضی گفته اند: شعیب فرزند «نوبه» فرزند «مدین» فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام است؛ بعضی گفته اند: اسم پدر آن حضرت «نویب» است؛ بعضی گفته اند: شعیب پسر «میکیل» پسر «سیحب» پسر ابراهیم علیه السلام است، و مادر میکیل دختر لوط علیه السلام بود.
بعضی نیز گفته اند: اسم آن حضرت «یثرون» است و فرزند «صیقون» فرزند «عنقا» فرزند «ثابت» فرزند «مدین» فرزند ابراهیم است؛ بعضی گفته اند: از اولاد ابراهیم نبوده است بلکه از اولاد کسی بود که ایمان به ابراهیم علیه السلام آورده بود.
نام شعیب در قرآن یازده بار آمده است در سوره های: سوره اعراف، سوره هود، سوره شعراء، سوره عنکبوت نام او ذکر شده است.
آن جناب سومین پیامبر عربی است که نام شریفشان در قرآن کریم آمده و پیامبران عرب عبارتند از: حضرت هود و حضرت صالح و حضرت شعیب و حضرت محمد علیهاالسلام که پاره ای از سرگذشت های زندگی شعیب علیه السلام در سوره های اعراف و هود و شعراء و قصص و عنکبوت آمده است.
شعیب علیه السلام از اهل مدین بوده (و مدین شهری بوده در سر راه شام، راهی که از شبه جزیره عربستان به طرف شام می رفته) و آن جناب با موسی بن عمران علیه السلام معاصر بوده و یکی از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب درآورده و اگر موسی خواست ده سال خدمت کند خودش داوطلب شده و این دو سال جزء قرارداد نبوده است؛ حضرت موسی علیه السلام ده سال وی را خدمت کرد و سپس از آن جناب خداحافظی نموده، با خانواده اش از مدین به طرف مصر رهسپار شد.
و قوم این پیغمبر یعنی «اهل مدین» بت می پرستیدند، مردمی برخوردار از نعمت های الهی بودند. امنیت و رفاه و ارزانی قیمت ها و فراوانی نعمت داشتند؛ ولی فساد در بینشان شیوع یافت مخصوصا کم فروشی و نقص در ترازو و قپان.
لذا خدای تعالی «شعیب» را به سوی آن ها مبعوث کرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمین و نقص کیل ها و میزان ها نهی کند و آن جناب مردم را بدان چه مامور شده بود دعوت کرد، اندرزشان داد، انذارشان کرد، بشارتشان داد، و مصایبی که به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسیده بود به یادشان آورد، و در احتجاج علیه کارهای زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعی بلیغ کرد اما جز بیشتر شدن طغیان و کفر و فسوق در آنان نتیجه ای نگرفت.