حجر مشوی

لغت نامه دهخدا

حجر مشوی. [ ح َ ج َ رِ م َوی ی ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجاره مشویة. آهک زنده. کلس. جیر. نورة. ابن البیطار گوید: حجارة مشویة، هو الجیر، غیر المطفاءو هو الکلس -انتهی. و صاحب اختیارات بدیعی گوید کلس است . رجوع به کلس شود.

فرهنگ فارسی

آهک زنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال عشقی فال عشقی فال حافظ فال حافظ