تیز زبانی

لغت نامه دهخدا

تیززبانی. [تیزْ، زَ ] ( حامص مرکب ) ذلیق. ذلاقت. طلاقت. فصاحت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

ذلیق ذلاقت طلاقت فصاحت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال چوب فال چوب فال ورق فال ورق فال تخمین زمان فال تخمین زمان