افیون زدن

لغت نامه دهخدا

افیون زدن. [ اَف ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) افیون خوردن. ( آنندراج ) :
این تنگنا نه موقع خواب است سر برآر
افیون زده ست حارس و مست است پاسبان.امیرخسرو ( از آنندراج ).از برای منع انزال آنکه افیون میزند.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

افیون خوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ابجد فال ابجد فال امروز فال امروز فال لنورماند فال لنورماند