افگار گشتن

لغت نامه دهخدا

افگار گشتن. [ اَ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) مجروح شدن. خسته گردیدن :
وگرنی رنج خویش از خویشتن بین
چو رویت ریش گشت و دست افگار.ناصرخسرو.و رجوع به شواهد افگار گشتن در ذیل افگار شود.

فرهنگ فارسی

مجروح شدن خسته گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ فال لنورماند فال لنورماند فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی