کلیسیا. [ ک ِ ] ( اِ ) کلیسا، از «اکلیسا»ی یونانی بمعنی انجمن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کلیسا. ( فرهنگ فارسی معین ) : مسجد کلیسیا نشده ست ای پسر هنوز گرچه به شهر همبر مسجد کلیسیاست.ناصرخسرو.چون شاه بازگشت ز ابخاز روز عید فرمود چاشتگه گذری بر کلیسیا.خاقانی.من بانگ برکشیدم و گفتم که ای دریغ اسلامیان به کعبه و ما در کلیسیا.خاقانی.مه را ز فلک به طرف بام آوردن وز روم کلیسیا به شام آوردن.سعدی.و رجوع به کلیسا شود.
فرهنگ فارسی
جامعه مذهبی مسیحیت . کلمه [ کلیسا] معمولا بکلیسای کاتولیک و رومی اطلاق میشود و به تعبیر دیگر آنرا کلیسای لاتینی یا کلیسای مغرب نامند که پاپ رئیس ظاهری آنست . کلیسای یونانی یا کلیسای مشرق که ارتدکس خوانده میشود بهیچوجه تفوق پاپ را قبول ندارد . کلیسای پرتستان یا کلیسای رفرم شده از نظرهای متعدد با دو کلیسای مذکور فرق دارد و شامل فرق مختلف است . کلیسای اخیر در شمال اروپا و آمریکا رواج دارد و هیچ چیز - جز کتاب مقدس - برای وی حجیت ندارد. این سه کلیسا عموما تحت نام کلی [ دین مسیح ] یا [ مسیحیت ] نامیده میشود . ۱ - معبد ترسایان محل عبادت مسیحیان : ( در کلیسابدلبری ترسا گفتم ای بدام تو در بند ... ) ( هاتف اصفهانی )