کفیت

لغت نامه دهخدا

کفیت. [ ک َ ] ( اِ ) از هم باز شدن و باز کردن را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
کفیت. [ ک َ ] ( ع ص ) مرد تیزرو و سبک باریک اندام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): رجل کفیت ؛ مرد تندرو و سبک و نازک اندام. ( از اقرب الموارد ). مرد شتابنده. ( دهار ). || ( اِ ) انبان استوار که چیزی ضایع نکند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رخت زندگانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
کفیت. [ ک َ ] ( ع مص ) کفت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کفت ( ع ص ) شود.
کفیة. [ ک ُ ی َ ] ( ع اِ ) روزگذار از قوت.( منتهی الارب ). قوت روزگذرا. ( ناظم الاطباء ). قوت. ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ج ، کفی [ ک ُ فا ].
( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال اعداد فال اعداد فال لنورماند فال لنورماند