کشنه

لغت نامه دهخدا

کشنه. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) نوعی سماروغ است و آن رستنی باشد که از جاهای نمناک و بدبو و دیوارهای حمام روید و بعضی گویند گیاهی است که سماروغ نامند. ( برهان ). قسمی از سماروغ شبیه به تخم مرغ. ( ناظم الاطباء ) ( رشیدی ). || دارویی مانند سماروغ. ( ناظم الاطباء ). || داروئی است که آن را شش پنجه گویند. ( برهان ). || گشنیز. ( ناظم الاطباء ). || سهولت. آسانی. مقابل دشواری. ( برهان ).
کشنه. [ ک َ / ک ُ / ک ِش ْ / ش َ ن ِ ] ( اِ ) نخود. || کرسنه. گاودانه. کشنک. || باقلا. ( ناظم الاطباء ).
کشنه. [ ک ُ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نمشیر بخش بانه سقز واقع در 34هزارگزی شمال باختری بانه و10هزارگزی شمال خاوری شوسه بانه به سردشت. آب آن از چشمه سار و محصول آن زراعت و میوه است. شغل اهالی کشاورزی و از صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی است و راه آن مالرو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کشنج یربوز . ۲ - دارو یی است که آنرا شش پنجه گویند بقل. یمانیه .
نوعی سماروغ است و آن رستنی باشد که از جاهای نمناک و بد بو و دیوار های حمام روید و بعضی گویند گیاهی است که سماروغ نامند.یا گشنیز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت