ملائمه

لغت نامه دهخدا

( ملائمة ) ملائمة. [ م ُ ءَ م َ ] ( ع مص ) سازواری کردن. ( از منتهی الارب ). سازواری دو چیز را فراهم آوردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || صلح کردن میان قوم.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سازوار بودن طعام کسی را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نزد پاره ای از علمای اصول به معنی مناسبت استعمال شود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مجازاً به معنی نرمی. ( آنندراج ). و رجوع به ملایمت شود.

فرهنگ فارسی

سازواری کردن . سازواری دو چیز را فراهم آوردن . یا سازوار نبودن طعام کسی را .
سازواری کردن و صلح کردن میان قوم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان