استدلال به نامه ۶ نهج البلاغه در انکار شهادت فاطمه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استدلال به نامه ۶ نهج البلاغه در انکار شهادت فاطمه (شبهه). نامه ششم نهج البلاغه، نامه ای است که امام علی (علیه السلام) برای معاویه نوشته و در آن بر لزوم بیعت معاویه با امام علی (علیه السلام)، استدلال نموده است. اهل سنت با استناد بر این نامه، حوادثی را که در بیعت گرفتن از امام علی (علیه السلام) توسط خلفا اتفاق افتاده را مطابق با فرمان حضرت علی دانسته اند و منکر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) شده اند.در این مختصر شبهه وارده در این باره را آورده و آنرا نقد و بررسی خواهیم کرد.
اهل سنت معتقدند که همه صحابه و به ویژه ابوبکر و عمر با دختر گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) رفتاری شایسته داشته اند و احترام خانه آن بانوی بزرگوار را کاملاً مراعات نموده اند؛ چنانچه ابوبکر سفارش فرمودند: ارقبوا محمداً (صلی الله علیه وسلم) فی اهل بیته.حال محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) را درباره اهل بیتش مراعات کنید.
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰.
وقایع و حوادث تاریخی خلاف آنچه گفته شده را ثابت می کند، زیرا بر فرض صحیح بودن آنچه از رفتار و سفارش ابوبکر نسبت به خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) ادعا شده، نقل ها و روایات موجود در منابع روائی و تاریخی، چهره دیگری را از تعامل با امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) و خاندان وحی به نمایش در آورده است، زیرا در نخستین مرحله شاهد اصرار بر وادار کردن علی (علیه السّلام) به بیعت با خلیفه هستیم، و این پا فشاری آنقدر ادامه پیدا می کند تا زشت ترین حوادث و دردناک ترین ستم ها در خانه علی و فاطمه اتفاق می افتد. فقال ابو بکر لقنفد وهو مولی له: اذهب فادع لی علیا، قال فذهب الی علی فقال له: ما حاجتک؟ فقال یدعوک خلیفة رسول الله، فقال علی: لسریع ما کذبتم علی رسول الله. فرجع فابلغ الرسالة، قال: فبکی ابو بکر طویلا. فقال عمر الثانیة: لا تمهل هذا المتخلف عنک بالبیعة، فقال ابو بکر رضی الله عنه لقنفد: عد الیه، فقل له: خلیفة رسول الله یدعوک لتبایع، فجاءه قنفد، فادی ما امر به...ابوبکر به قنفذ نوکرش دستور داد و گفت: برو علی را صدا بزن، قنفذ دستور را اجرا کرد و نزد علی (علیه السّلام) رفت، علی پرسید: چه می خواهی؟ گفت: جانشین پیغمبر تو را می خواهد، فرمود: چه زود به رسول خدا (علیه السّلام) دروغ بستید (کنایه از این که خلیفه رسول بودن دروغی بیش نیست)، قنفذ باز گشت و پیام علی را به ابوبکر ابلاغ کرد، ابوبکر گریست، عمر گفت: به کسی که از بیعت کوتاهی کرده است مهلت مده، ابوبکر بار دیگر به قنفذ دستور داد تا به خانه علی برود و او را برای بیعت فرا به خواند....
ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۰، ناشر:الشریف الرضی.
استدلال به نامه امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) که در پاسخ معاویه نوشته است، باز هم دردی را دوا نمی کند.حضرت امیر (علیه السّلام) در نامه ششم نهج البلاغه، به معاویه می نویسد:اِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا اَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ اَنْ یَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ اَنْ یَرُدَّ وَاِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَالْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ اِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَاِنْ خَرَجَ عَنْ اَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ اَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ اِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَاِنْ اَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّی. همانا کسانی با من، بیعت کرده اند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمی تواند خلیفه ای دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می کنند، زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا می گذارد.
← چند نکته در نامه
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم