خواب جای

لغت نامه دهخدا

خواب جای. [ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) خوابگاه. اطاق خواب. مَرقَد. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
چو رفتی ز مجلس سوی خوابجای
پس از خواب مستی بمجلس میای.نزاری قهستانی.کِناس ؛ خواب جای آهو در درخت. مُناخ ؛ خوابجای شتر. ( منتهی الارب ). رجوع به خواب جا شود.

فرهنگ فارسی

خوابگاه اطاق خواب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تماس فال تماس