تجلی گاه

لغت نامه دهخدا

تجلی گاه. [ ت َ ج َل ْ لی ] ( اِ مرکب ) تجلی کده. ( ناظم الاطباء ) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.محمد زمان راسخ ( از آنندراج ).طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.بیدل ( ایضاً ).و رجوع به تجلی کده شود.

فرهنگ فارسی

تجلی کده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم