لغت نامه دهخدا
نبینی حرص این جُهّال بدکردار را زآن پس
که پیوسته همی دَرّند بر منبر گریبانها.ناصرخسرو.جزای کردار این بی باک بدکردار چیست ؟ ( سندبادنامه ص 325 ). ای بیوفای نابکار و ای بدعهد بدکردار. ( سندبادنامه ص 158 ).
نه نیکان را بد افتاده ست هرگز
نه بدکردار را فرجام نیکو.سعدی ( صاحبیه ).مرد بداصل هست بدکردار
مطلب بوی نافه از مردار.مکتبی.- امثال :
بدکردار بداندیش بود. ( قرةالعیون از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 405 ).
|| فاسق و بدآیین. ( آنندراج ). مفسد. || شریر. ( دهار ).