دام افکندن

لغت نامه دهخدا

دام افکندن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دام نهادن. دام انداختن. ( غیاث ). تعبیه کردن دام. دام چیدن. ( غیاث اللغات ). فرونهادن دام :
دام بدریا فکنده بودسلیمان
خازن انگشتری بدام برآمد.خاقانی.

فرهنگ فارسی

دام نهادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه