بایز

لغت نامه دهخدا

بایز. [ ی ِ ] ( ع ص ) بائز. زنده و مرد نیکوحال. ( ناظم الاطباء ). عائش. ( تاج العروس ). || هالک. ( تاج العروس ). و این از اضداد است.

فرهنگ فارسی

زنده و مرد نیکو حال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم