سامی هزارجریبی

لغت نامه دهخدا

سامی هزارجریبی. [ ی ِ هََ ج َ ] ( اِخ ) اسم سامیش میرزا علی خلف الصدق حاج میرزا حسن مستوفی و ناظر شاهزاده معظم حسینعلی میرزا فرمانفرمای سابق فارس و اصلش از ولایت هزارجریب طبرستان است و خود در بدایت عمر مهما امکن بتحصیل علوم متداول پرداخته ، وجود مسعود خود را جامع کمالات ساخته. در انشاء نظم و انشاء نثر ماهر و قدرتش در هر دو ظاهر، خطش خوش و طرزش دلکش ، طبعش در کمال استعداد و با منش نهایت وداد. اکنون سالها است که وی در شیراز و من در طهران متوطنیم و فرصت دیدار و لذت گفتار حاصل نگشته بی شبهه در نظم ترقی کرده و صاحب دیوان شده این ابیاتش حاضر و نوشته شد در هنگام عزیمت ارض اقدس و توقف در تهران بمطلع:
بهوش باش و مده دل ز کف که خطه ری
سراچه ای است پر از لعب و کودکان لعاب
سمنبران همه بر رخ شکسته چنبر زلف
بسان عود بر آتش نهاده عنبر ناب.
ایضاً او راست در شکوه از اهالی فارس و اظهار رنجش از اکابر شیراز بمطلع:
خجسته طالع و فرخنده فال و نیک اختر
هر آنکه چون من از مرز فارس کرد سفر.
بخ لک ای باد فرودین
ای مرهم هر خاطر حزین
این بوی تو یا بوی یاسمن ؟
این روی تو یا باغ یاسمین ؟
ایضاً در مخاطبه با افلاک :
سپهرا دانمت بهر چه بر من سرگران کردی
همانا بی سر و پایی مرا چون خود گمان کردی
نکردم با تو چون نرمی بنرمی عاقبت از کین
مرا در آس غم چون توتیا نرم استخوان کردی.( از مجمع الفصحا ج 2 ص 182 ).

فرهنگ فارسی

اسم سامیش میرزا علی خلف الصدق حاج میرزا حسن مستوفی و ناظر شاهزاده معظم حسنعلی میرزا فرمانفرمای سابق فارس و اصلش از ولایت هزار جریب طبرستان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای