ثفن. [ ث َ ] ( ع مص ) دفع کردن و راندن. || زدن کسی را با دست. || پس روی کسی کردن. آمدن کسی را از پس. || زدن ناقه کسی را به ثفنات. ثفن.[ ث َ ف َ ] ( ع مص ) درشت شدن دست و جز آن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || پینه بستن دست از کار یا سودگی. || بیماریی ای است در ثفنه. ثفن. [ ث ُ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ ثَفَنة، بمعنی کناره سفره و توشه دان.