تکاوری

لغت نامه دهخدا

تکاوری. [ ت َ وَ ] ( حامص مرکب ) تاختن. دویدن. تیزرفتاری. سبق :
عید رسید و مهرگان با دو جنیبه بر اثر
هردو جنیبه همعنان در گرو تکاوری.خاقانی.

فرهنگ فارسی

تاختن دویدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت