حفص

لغت نامه دهخدا

حفص. [ ح َ ] ( ع مص ) جمع کردن چیزی را. گرد کردن. || انداختن چیزی را از دست. ( منتهی الارب ). || چیزی از دست افکندن. || آرمیدن. ( آنندراج ). || ( اِ ) زنبیل چرمین. زنبیل کوچک از چرم که بدان چاه پاک کنند. ( منتهی الارب ). دلو. دول. ج ، احفاص ، حفوص. مولوی در شعر کلمه را به فتح فاء آورده است ضرورت را :
او همی خواهد کز این ناخوش حفص
صد قفص باشد بگرد آن قفص.مولوی.|| بچه شیر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ).شیربچه. || پوستین. || دوکدان. || قماش خانه. || آن اشتر که قماش بر او نهند. ( مهذب الاسماء ).
حفص. [ ح َ ف َ ] ( ع اِ ) تخم کنار و جز آن. خسته نبق و دو لانه و مانند آن.
حفص.[ ح َ ] ( اِخ ) ابن ابی جبلة الفزاری. یکی از صحابه و راوی یک حدیث است ، ولی صحابه بودنش محل اختلاف است.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن سلیمان بن المغیره ، مکنی به ابی عمربن ابی داود اسدی کوفی فاخری بزاز. او محدث و متروک است. صاحب معجم الادباء گوید: وی راوی عاصم بن ابی النجود باشد. حفص ربیب ِ ( پسر زن ) عاصم بود و قرائت را به عرض و تلقین از عاصم فرا گرفت. حفص گوید: عاصم مرا گفت قرائتی را که بتو آموختم آن باشد که عرضاً بر ابوعبدالرحمن سلمی از علی قرائت کردم و آنکه بر ابوبکربن عباش آموختم ، قرائتی است که بر ذربن حبیش از ابن مسعود عرض داشتم. حفص به سال 90 هَ. ق. متولد شد و ببغداد درآمد و در آنجا قرائت آموخت و مردم قرائت عاصم بتلاوت از او بگرفتند و مجاورت مکه گزید و در آنجانیز قرائت آموخت. یحیی بن معین گوید: روایت صحیحه ازقرائت عاصم روایت حفص باشد و او داناترین آنان بقرائت عاصم بود و بضبط قرائت بر شعبه ترجیح یافته بود. حفص بن سلیمان در سال 180 هَ. ق. بمرد. ( از معجم الادباء ). و رجوع به الفهرست ابن الندیم شود. در اکثر بلادروم و عرب قرآن کریم را بقرائت وی تلاوت مینمایند.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن سلیمان خلال ، مکنی به ابی سلمه و ملقب به وزیر آل محمد. رجوع به ابی سلمه خلال حفص در همین لغت نامه شود.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن عبیداﷲ الانصاری. مکنی به ابی عمر. محدث است.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن عمران. الامام الرازی ، مکنی به ابی عمر. محدث است.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن عمران برجمی. محدث است.
حفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن عمربن عبدالعزیزبن صهبان ( صهیب )، مکنی به ابی عمر الناوری. وی مقری ، نحوی و ضریر بود، و به سامرا درآمد. او راوی امامین ابی عمرو و کسائی است. وی امام قراء و در زمان خود شیخ عراق وثقه و بسیار ثبت و ضابط بود. در طلب قرائات سفرها کرد و بحروف هفتگانه و شواذ قرائت کرد و از این جمله بسیار شنید. بر ابو عمروبن العلا و کسائی بخواند و از آن دو روایت کرد و عربیت بر ابومحمد یحیی بن مبارک یزیدی بخواند. ابوداود گوید: احمدبن حنبل را بدیدم که از ابی عمر دوری ( حفص بن عمربن عبدالعزیز ) کتاب ما اتفقت الفاظه و معانیه من القرآن و کتاب اجزاءالقرآن و جز این مینوشت. دوری نسبتی باشد بدور و آن موضعی است به بغداد و محله ای است در جانب شرقی. ابوعمر به سال 246 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم الادباء ) ( الفهرست ).

فرهنگ فارسی

ابن ولید حضرمی یکی از امرای دولت اموی است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حفص (ابهام زدایی). حفص ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حفص بن سلیمان اسدی، حَفْص بن سلیمان بن مغیره اسدی، معروف به حفیص و غاضری، مُقری و مشهورترین راوی قرائت عاصم بن ابی النجود (از معروف ترین قرّاء سبعه)• حفص بن عمر دوری، حَفْص بن عُمر دُوری، از راویان قرائتهای هفت گانه قرآن و محدّث قرن دوم و سوم• حفص بن غیاث نخعی کوفی، حفص بن غیاث نخعی کوفی، محدّث و قاضی اهل سنّت و از شاگردان امام صادق (علیه السلام)• حفص بن ولید حضرمی، حَفْص بن ولید بن سیف (یوسف) حضرمی، کنیه اش ابوبکر، از امرای اموی و از والیان مصر• حفص الفرد، حَفْصُ الفَرد، متکلم مصری قرن دوم
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس