بعوضه

لغت نامه دهخدا

( بعوضة ) بعوضة. [ ب َ ض َ ] ( ع اِ ) پشه. ج ، بُعوض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( زمخشری ) ( از مؤید الفضلاء ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از پشه. ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ). پشه خاکی است که بعربی بق الصغیر نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به پشه شود.
بعوضة. [ب َ ض َ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی اسد را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به بیان و التبیین ج 1 ص 247 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پشه .
آبی است مر بنی اسد را ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
بعض (۱۵۸ بار)
پشه ریز. جمع آن بَعوض است ، خدا باک ندارد از اینکه مثلی زند (هر چه باشد) پشه یا آنکه فوق آنست. مجمع البیان آن را پشه ریز معنی کرده است در مفردات و اقرب الموارد نقل شده: علت اینکه نام این حشره از «بعض» گرفته شده کوچکی جثّه اوست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ فال کارت فال کارت