حنف. [ ح َ ن َ ] ( ع اِمص ) استقامت و راستی دین. || کژی پای ، چنانکه سر انگشتهای پا سوی یکدیگر سپرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). حنف از عیوب خلقی اسب است و هوان یکون حافراً یدیه مکبوبین الی داخل. ( صبح الاعشی ج 1 ص 26 ). || راه رفتن بر پشت پا از جانب انگشت خرد. || کژی در سینه قدم و فعل آن از سمع و کرم است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حنف. [ ح َ ] ( ع مص ) میل کردن. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کژ قرار دادن پا. ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُتَجَانِفٍ: متمایل (از تجانف به معنای تمایل است ، ثلاثی مجرد آن جنف با جیم است که به معنای این است که دو پای شخصی متمایل به خارج از اندام خود بشود و در نتیجه گشاد راه برود در مقابل کلمه حنف با حاء است ، که به این معنا است که پاهای شخصی از حالت استقامت متمایل ب... تکرار در قرآن: ۱۲(بار) (بر وزن فرس) میل یه حقّ: راغب گفته حنف میل از ضلال به استقامت و جنف میل از استقامت به ضلال است. ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه مایل به حقّ و مسلمان بود. گویا منظور آن است که ابراهیم کسی بود که از قبول حق امتناع ندانست و هر چه حق بود میپذیرفت . توجّه خود را برای دین کن حال آنکه مایل به حقّی و از مشرکان مباش. جمع آن حنفاء است مثل حنیف ده بار و حنفاء دو بار در قرآن آمده است . احنف کسی است که در پلیش کجی بوده باشد طبرسی در ذیل آیه 135 بقره آورده: گفتهاند حنبف کسی است که بر دین راست، ثابت باشد، ابن اثیر در نهایه گوید: حنیف کسی است که به اسلام مایل و در آن ثابت باشد. ناگفته نماند: این سخن حق است زیرا که حنیف صفت مشبهه است و آن دلالت بر ثبوت دارد. ابن اثیر از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرموده «بُعِثْتُ بِالْحَنیفیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ» مراد از حنیفیّة دین اسلام است که به حق مایل و یا از یهودیّت و نصرانیّت بدین ابراهیم مایل است.