لغت نامه دهخدا
باش کند. [ ک َ ] ( اِخ ) نام رودخانه نزدیک دهی بهمین نام در دهستان گورائیم اردبیل. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).، باشکند. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 24 هزارگزی خاور بستان آباد و 12 هزارگزی شوسه میانه به تبریز در جلگه واقع است. ناحیه ای است سردسیر با 349 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
باشکند. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل که در 48 هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 15 هزارگزی شوسه اردبیل به تبریز در کوهستان واقع است. ناحیه ای است با آب وهوای معتدل و 307 تن سکنه و آب آن از چشمه و رودخانه باش کند تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).