گل کفش

لغت نامه دهخدا

گل کفش. [ گ ُ ل ِ ک َ ] ( ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) گلی که از ابریشم و گلابتون و مانند آن بر تیماج و سقلاّ ب کفش دوزند و هم از چوب سازند و در پاشنه کفش تعبیه کنند و گلهای عاج در آن پرچین نمایندو آنرا کوکب کفش نیز گویند. ( آنندراج ) :
هاله را از رشک نعلت آتش اندر خرمن است
از گل کفشت چمن را خار در پیراهن است.محسن تأثیر ( از آنندراج ).آسمان از مه نو نعل در آتش دارد
که گل کفش تو را بر سردستار زند.محسن تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

گلیکه از ابریشم و گلابتون و مانند آن بر تیماج و سقلاب کفش دوزند و هم از چوب سازند و در پاشنه کفش تعبیه کنند و گلهای عاج در آن پر چین نمایند و آنرا کوکب کفش نیز گویند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم