میراث ستان

لغت نامه دهخدا

میراث ستان. [ س ِ ] ( نف مرکب ) میراث ستاننده. میراث گیر. میراث بر. ارث بر. وارث. میراث گیرنده :
منصوبه گشای بیم و امید
میراث ستان ماه و خورشید.نظامی.میراث ستان هفت کشور
منصوبه گشای چارگوهر.نظامی.

فرهنگ فارسی

وارث میراث ستاننده میراث گیر میراث بر ارث بر میراث گیرنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال امروز فال امروز فال حافظ فال حافظ