خونخواهی کردن

لغت نامه دهخدا

خونخواهی کردن. [ خوا / خاک َ دَ ] ( مص مرکب ) طلب ثار کردن. طلب خون کسی کردن. قصاص خواستن. ( از آنندراج ) :
من که شادی مرگ کردم گر کشد قاتل مرا
شرم بادم مخلص ار در حشر خونخواهی کنم.مخلص کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

طلب ثار کردن طلب خون کسی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم