لغت نامه دهخدا
سنگ تکبند قلندر کشتی تجرید را
از پی تسکین به بحر بی نوایی لنگر است.جامی ( از فرهنگ رشیدی ).بسته تکبند کهربا بمیان
در چمن شد مگر قلندر گل.وحشی ( از آنندراج ).همه چیز تو محبوبانه و عاشق خوش است اما
قیامت گر قبای چست و تکبندی دلاویز است.فغانی ( ایضاً ).