سیخ کردن

لغت نامه دهخدا

سیخ کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راست کردن. ( آنندراج ).
- کمر سیخ کردن ؛قامت راست کردن. ( آنندراج ) :
از نخستین نگهت مست و خرابم کردی
کمری سیخ نکردم که کبابم کردی.تأثیر ( از آنندراج ).- گوش سیخ کردن ؛ گوش راست کردن. آماده شدن برای شنیدن حرفی.

فرهنگ فارسی

راست کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم