عساف

لغت نامه دهخدا

عساف. [ ع َس ْ سا ] ( ع ص ) سخت گیرنده. ( ناظم الاطباء ). شدیدالعسف ، یعنی سخت ظلم و ستم. ( از اقرب الموارد ).
عساف. [ ع ُ ] ( ع مص ) نزدیک به مرگ رسیدن شتر از غده و طاعون ، پس لرزیدن ْ گرفتن ِ گلوی آن و دم سخت برآوردن بشتاب. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). عُسوف. عُسوفة. رجوع به عسوف و عسوفة شود.
عساف. [ ع ُ ] ( ع ص ) ناقه طاعون زده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) بیماریی است که شتران را از غده دچار میشود، و گویند آن هنگامی است که حنجره شتر از نفس کشیدن بلرزد، و آن در شتر مانند نزع است در انسان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ناقه طاعون زده بیماریی است که شتران را از غده دچار میشود و گویند آن هنگامی است که حنجره شتر از نفس کشیدن بلرزد و آن در شتر مانند نزع است در انسان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال حافظ فال حافظ فال رابطه فال رابطه