خراشاندن

لغت نامه دهخدا

خراشاندن. [ خ َ دَ ] ( مص ) خراشیدن. خراش ایجاد کردن. احداث خراش در چیزی نمودن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

(خَ دَ ) (مص م . ) خراش دادن .

فرهنگ عمید

خراش دادن.

فرهنگ فارسی

خراشانیدن، خراش دادن
( مصدر ) خراش دادن .

ویکی واژه

خراش دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم