حائک

لغت نامه دهخدا

حائک. [ ءِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حوک و حیاکت و حیاک. بافنده. جولاه. جولاهه. جولا. نسّاج. گوفشانه. پای باف. همگر. جشیر. جشیره. بافکار. || نعت فاعلی از حیک و حَیکان. آنکه خرامد. آنکه گرازان رود. آنکه گاه رفتن دوش و تن جنباند. آنکه گاه رفتن دوشها جنباند و زانوها فراخ نهد.

فرهنگ عمید

بافنده، جولاه.

فرهنگ فارسی

بافنده جولاه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو