لغت نامه دهخدا
جمالی. [ ج َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان برقه بخش بشرویه شهرستان فردوس واقع در 20هزارگزی باختر بشرویه و 8 هزارگزی شمال مالرو عمومی بشرویه به طبس. موقع طبیعی آن دامنه و هوای آن گرمسیری است. سکنه آن 18 تن. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). یکی از مزارع و قرای طبس است. ( مرآت البلدان ج 4 ).
جمالی. [ ج َ ] ( اِخ ) از قرای کوهمره فارس است. ( مرآت البلدان ج 4 ).
جمالی. [ ج َ لی ی ] ( اِخ ) صواب بن عبداﷲ عتیق از محدثان است. وی از کامکاربن عبدالرزاق ادیب و از او سمعانی روایت شنیده است. ( لباب الانساب ).
جمالی. [ ج َ لی ی ] ( اِخ ) یحیی بن علی بن یحیی بن ابوالجمال مکنی به ابوعلی از محدثان است. وی به سال 289 هَ. ق. درگذشت. ( لباب الانساب ).