لغت نامه دهخدا
به زین بر، ببستند تنگ استوار
بگفتند و رفتند زی کارزار.فردوسی.چون تو سوار فضل کجا در همه جهان
بر مرکب کمال هنر بسته تنگ تنگ.سوزنی.میدان فراخ یافته ایم و دلیروار
بر مرکب هوا و هوس بسته تنگ تنگ.سوزنی.ببر گرفت مرا تنگ و تنگ اسب فراق
ببست گفتم یارا تو بر چه سودایی ؟سوزنی.رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.