بالکل

لغت نامه دهخدا

بالکل. [ بِل ْ ک ُل ل ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + کل ) تماماً. سراسر. یکسره. همگی. ( فرهنگ رازی ). از همه جهت. بطور کلی. ( ناظم الاطباء ) : روزبروز آن آب کمتر میشود و هوا میگردد تا آنگاه که بالکل خشک شود. ( رساله کائنات جو ابوحاتم اسفزاری ). و رجوع به کل شود.

فرهنگ عمید

تماماً، کلاً، همگی.

فرهنگ فارسی

تماما کلا سراسر یکسره : .....بمیامین پادشاهان کامل و حاکمان عادل بالکیه زایل گردد.
تماما سراسر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان