پیر و جوان

لغت نامه دهخدا

پیر و جوان. [ رُ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قاطبةً. شیخ و شاب. همه. همگان :
همه مرگرائیم پیر و جوان
که مرگست چون شیر و ما آهوان.فردوسی.چنان لشکر گشن و دو پهلوان
هزیمت گرفتند پیر و جوان.فردوسی.

فرهنگ فارسی

قاطبه شیخ و شاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال میلادی فال میلادی فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد