مرکب ساختن

لغت نامه دهخدا

مرکب ساختن. [ م ُ رَک ْ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) تهیه مرکب کردن. دوده و سیاهی دوات درست کردن. || ترکیب کردن. پیوستن. پیوند دادن :
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرکب ساخت بر دوش.سعدی ( گلستان ).
مرکب ساختن. [ م َ ک َ ت َ ]( مص مرکب ) برنشست قرار دادن. وسیله سواری ساختن. اقتعاد؛ ستور را مرکب خویش ساختن. ( المصادر زوزنی ).

فرهنگ فارسی

بر نشست قرار دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند