عهده شدن

لغت نامه دهخدا

عهده شدن. [ ع ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ضمان کردن. ضامن شدن. متقبل شدن. به گردن گرفتن :
چون عهده نمیشود کسی فردا را
خوش دار دمی این دل پرسودا را .خیام.

فرهنگ فارسی

ضمان کردن ضامن شدن متقبل شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی