لغت نامه دهخدا
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان. سکنه آن 571 تن. آب از قنات.راه آن ماشین رو. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر. سکنه آن 539 تن. آب از قنات. صنایع دستی آنجا قالیبافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک. آب از قنات. سکنه آن 473 تن. راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان. آب از چشمه. صنایع دستی آنجا شال و پارچه های ابریشمی وکرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش گرمی شهرستان اردبیل. سکنه آن 217 تن. آب آن از چشمه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد. آب از سیمین رود. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
شیرین آباد. ( اِخ ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده. سکنه آن 121 تن. آب از قنات. صنایع دستی آنجا قالیبافی. راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).