شهد امیز

لغت نامه دهخدا

( شهدآمیز ) شهدآمیز. [ ش َ ] ( ن مف مرکب ) شیرین و مخلوط با شیرینی. ( ناظم الاطباء ). آمیخته با شهد. || مجازاً، شیرین سخن. شیرین گفتار :
شاه از آن سرخ سیب شهدآمیز
خواست افسانه ای نشاطانگیز.نظامی.بوسه ای بر کنار ساغر ده
پس بگیر آن شراب شهدآمیز.سعدی.- کلام شهدآمیز؛ کلام فصیح. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( شهد آمیز ) شیرین و مخلوط با شیرینی آمیخته با شهد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت