زینت کردن

لغت نامه دهخدا

زینت کردن. [ ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آرایش کردن و پیراستن و بزک کردن. ( ناظم الاطباء ). آراستن و پیراستن کسی یا چیزی را :
نه از بهر خود می ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج.سعدی ( بوستان ).بهار آمد و زینت باغ کرد
خزان را از این رهگذر داغ کرد.ملاطغرا ( از آنندراج ).رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

آرایش کردن و پیراستن و بزک کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم