رگ برگ شدن

لغت نامه دهخدا

رگ برگ شدن. [ رَ ب ِ رَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پیچیدن عضوی از جاندار به طوری که رگها از جای خود دور شود. ( فرهنگ نظام ). التواء و پیچیدگی در عرقی برای حرکت عنیف و سخت و سقوط و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). پیچیدن رگی در مفصلی در اثر حرکتی سخت و یا زمین خوردن.

فرهنگ فارسی

پیچیدن عضوی از جاندار بطوری که رگها از جای خود دور شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی فال عشق فال عشق فال زندگی فال زندگی