رزم ازما

لغت نامه دهخدا

( رزم آزما ) رزم آزما. [ رَ آ زْ / زِ ] ( نف مرکب ) مخفف رزم آزماینده. جنگ آزما. ( آنندراج ). آنکه جنگها دیده. ( فرهنگ فارسی معین ). جنگ آزموده و باوقوف درعلم جنگ. ( ناظم الاطباء ). رزم آزموده. رزم آرای. گندآور. جنگ آور. رجوع به رزم آزمای و مترادفات کلمه شود.

فرهنگ معین

( رزم آزما ) ( ~. زْیا زِ ) (ص فا. ) جنگ آزموده .
(ی ) ( ~. )(ص فا. )۱ - پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. ۲ - فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد.

فرهنگ عمید

( رزم آزما ) رزم آزماینده، جنگ دیده، رزم آزموده، جنگی، جنگاور.

فرهنگ فارسی

( رزم آزما ) مخفف رزم آزماینده جنگ آزما آنکه جنگها دیده رزم آزموده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم