حاجت بردن

لغت نامه دهخدا

حاجت بردن. [ ج َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) عرض نیاز کردن. حاجت برداشتن. تمنا کردن سؤال :
مبر حاجت بنزدیک ترشروی
که از خوی بدش فرسوده گردی.سعدی.- دست حاجت پیش کسی بردن ؛ عرض نیاز کردن پیش کسی. از کسی چیزی طلب کردن. حاجت خواستن از کسی :
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود.سعدی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم