جای گزین شدن

لغت نامه دهخدا

جای گزین شدن. [ گ ُ ش ُ دَ] ( مص مرکب ) جای گزین چیزی شدن. بدل شدن. جانشین آنچیز شدن. قائم مقام شدن. بجای چیزی قرار گرفتن : وقتی که استخر از آبادی افتاد، شیراز جایگزین آن شد. ( یادداشت مؤلف ). این برنامه جایگزین برنامه قبلی است.

فرهنگ فارسی

بدل شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال رابطه فال رابطه