توقع کردن

لغت نامه دهخدا

توقع کردن. [ ت َ وَق ْق ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خواهش کردن. خواستن. تمنی کردن. درخواست کردن : اگر مثلاً در ملک ، مشارکت توقع کنی مبذول است. ( کلیله و دمنه ). از حسن قیام به قضای حقوق انعام و اکرام که درباره او فرموده بودتوقع کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341 ).
در وصل ازو توقع مکتوب می کنم
با طاقتی مرا به دیار دگر کشید.صائب ( از آنندراج ).رجوع به توقع و توقع داشتن شود.

فرهنگ فارسی

خواهش کردن خواستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال عشق فال عشق فال انبیا فال انبیا فال اعداد فال اعداد