لغت نامه دهخدا
تا اشارت کرده ای دل صید ابرو میشود
این کمال را تا کشی تیرت ترازو میشود.اشرف ( از آنندراج ).چون کمان هرچند مشت استخوانی گشته ایم
می شود از جوشن گردون ترازو تیر ما.صائب ( ایضاً ).کشیده ز هر سو بچرخ برین
ترازو شده شاخ گاوزمین.میرزا طاهر وحید ( در تعریف منار، ایضاً ).- ترازو شدن کمان ؛ محض ادعا است ، مثل مادربختن ، و حال آنکه مادربخطا لفظی است مشهور و این نوعی از تفنن بود :
نه خال است آنکه ظاهر از میان آن دو ابرو شد
ز شوخی این کمان بیش از خدنگ از دل ترازو شد.سیدعبداﷲ حالی ( ازآنندراج ).