بلند افتادن

لغت نامه دهخدا

بلند افتادن. [ب ُ ل َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بزرگ واقع شدن. ( آنندراج ).گرانقدر و گران قیمت شدن. ( ناظم الاطباء ) :
رتبه افکار ما صائب بلند افتاده است
کی رسد هر کوته اندیشی به فکر دور ما.صائب ( از آنندراج ).اگر سودا بلند افتد ازین بهتر چه می باشد
کلیم از بهر خود رو فکرهای سروبالا کن.کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گرانقیمت شدن . ۲ - گرانقدر شدن ارجمند گشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم