اژیده

لغت نامه دهخدا

( آژیده ) آژیده. [ دَ / دِ] ( ن مف ) آژده. آجیده. آجده. نکنده کرده :
ملاف با قلمی ای لباس آژیده
بروی کار چو افتاد بخیه ات یکسر.نظام قاری.

فرهنگ معین

( آژیده ) (دِ ) (ص مف . ) آجیده .

فرهنگ فارسی

( آژیده ) ۱ - خلانیدن سوزن فرو برده. ۲ - ( اسم ) نوعی دوخت جامه و پای پوش که فاصل. فرو بردن سوزنها از بخیه قدری بیشتر باشد.
آژده آجیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت